ابوذر انقلاب و سرباز نهضت اسلامی
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۲۹۶۰۹۶
خبرگزاری فارس ـ گروه اندیشه: بیشک یکی از راههایی که برای تحلیل درست و صحیح از انقلاب اسلامیبه ما یاری میرساند، دانستن اندیشه و تفکر رهبران و مبارزان انقلاب است. آیتالله سیدمحمود طالقانی به عنوان یکی از ارکان اصلی انقلاب و نمایندگان قرائت سیاسی از اسلام شمرده میشود که سهم قابل توجهی در پیروزی انقلاب و شکلگیری نهضت مبارزه در کنار امام خمینی ایفا کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«آخوند سیاسی»
آیتالله طالقانی زندگی را در بحرانهای سیاسی گذراند و هیچگاه از سیاست و مبارزه خارج نشد. او سیاست را جزیی از دین و دین را راهنما و شکلدهنده سیاست و دخالت در سیاست را فریضه دینی وظیفه انسانی خویش میشمرد. کارنامه سیاسی او ۴۰ سال را در بر میگیرد؛ از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۸. او در این ۴۰ سال در همه صحنههای سیاسی و عرصههای مبارزه حضوری فعال و مهم داشت. اهمیت این ویژگی طالقانی هنگامیدانسته میشود که بدانیم وی در هنگامی گام در عرصه سیاست نهاد که عدهای دین را از سیاست جدا میپنداشتند و عدهای دیگر دخالت در سیاست را نه خلاف شرع، بلکه خلاف شأن روحانیت آن هم مجتهدی در حد طالقانی میشمردند. آنها تعبیر «آخوند سیاسی» را بدترین اتهام و موجب بدنامی میدانستند.
حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) در این باره میفرماید: «شما به حوزههای علمیه نگاه کنید. آثار همین تبلیغات و تلقینات استعماری را مشاهده خواهید کرد. افراد مهمل و بیکاره و تنبل و بیهمتی را میبینید که فقط مسأله میگویند و دعا میکنند و کاری جز این از آنها ساخته نیست. ضمنا به افکاری و رویههایی برخورد میکنید که از آثار همین تبلیغات و تلقینات است. مثلا این که حرف زدن منافی شأن آخوند است. آخوند و مجتهد باید حرف بلد نباشد و اگر بلد است حرف نزند! فقط لا إلهَ إلّا اللَّهُ بگوید! و گاهی یک کلمه بگوید! در حالی که این، غلط است و بر خلاف سنت رسول اللَّه است.»
مرحوم طالقانی در این شرایط به فعالیتهای سیاسی خود قوت و استمرار بخشید. در زمانهای که عدهای شعارشان «اَلیَوم زَمَنُ السُّکوت و لُزومُ البُیوت» بود، طالقانی را میبینیم که از مهمترین چهرههای اسلام سیاسی در ایران معاصر است. تا پیش از او، طی چند سده، اسلام کلامی، اسلام فلسفی، اسلام عرفانی و اسلام فقهیِ انفرادی رواج داشت، ولی اسلام سیاسی غایب و مهجور بود و غیبتش نیز احساس نمیشد. مردم دین را در پستوهای خانهشان میدیدند و اسلام هیچ ظهور و بروزی در جامعه و ساختارهای اساسی کشور نداشت. اسلام سنتیِ فردمحور ذائقه مردم را به سمتی برده بود که تودههای مردم آموزههای دین اسلام را جز مشتی اعمال عبادی و مناسک مذهبی نمیدیدند.
محمد اسفندیاری در کتاب «انسانم آرزوست» به خوبی در چند جمله اندیشه سیاسی او را چنین میآورد: «طالقانی سیاستپردازی را مبتنی بر دینداری کرد و سیاست را بر بنیاد دین نهاد. البته هنگامی که گفته میشود «اسلام سیاسی» بیدرنگ باید افزوده شود، اما اخلاقی. طالقانی میگفت «اگر سیاست به معنای احساس مسئولیت در برابر انسانها و مبارزه با ظلم است، این در اسلام است؛ اما اگر به معنای دروغ و عدم صمیمیت با تودهها باشد در اسلام مردود شمرده میشود.»
اسلام مکتب مبارزه و محرّک تغییر و تحول است
دعوت طالقانی به اسلام سیاسی دعوت به اسلام «مبارز» یا اسلام «انقلابی» بود. طالقانی به تقابل با ظلم و دستگیری از ستمدیده فرا میخواند؛ این یعنی زندان رفتن و شکنجه شدن و تبعید شدن و از حقوق خویش محروم گشتن. در آن دوران حاصل مبارزه و فعالیت سیاسی نه برای به دست آوردن نام و شهرت، بلکه به منزله از دست دادن خویشان و به خطر افکندن جان بود.
طالقانی از سال ۱۳۱۸ تا سال ۱۳۵۸ بارها دستگیر شد و به زندان رفت و طعم تبعید را هم چشید. او به مزاح میگفت: «یک دست لباس خواب آماده برای زندان دارم.» طالقانی ۹ بار به زندان رفت، هشت سال حبس کشید، یک سال و نیم در زابل تبعید بود و یک ماه هم اسیر حصر خانگی. مضاف بر این ممنوعالمنبر بودن و ممنوعالخروجیاش را هم باید لحاظ کرد و این یعنی خلع سلاح برای یک روحانی؛ اما کسی که پایه زندگیاش را بر مبارزه بنا نهاده سختیهای مسیر را به جان میخرید.
«حرکت و پویایی» شاخصه جدا نشدنی آیتالله طالقانی بود. طالقانی گاهی مواقع از عبارت «موجود زنده» به جای انسان استفاده میکرد که تأکیدش بر حرکت محوری و پویایی انسان است. در تفسیرش موسوم به «پرتویی از قرآن» مینویسد: «حرکت عین بقا و کمال و حیات یا ملازم با اینهاست. اینها ظهورها و اطوار حرکتند و سکون نقض و مرگ و فناست ما زنده از آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست.» در این نگاه، دین مصلح و محرّکی بود که قرار است به کار مردم بیاید، دین یک دائرةالمعارف نیست که به آن سر زد و مطالبی را آموخت، بلکه دین موتور محرّکی است که قرار است هم در ساحت فردی و هم در ساحت اجتماع و عینت جامعه تغییر و تحول ایجاد کند.
رهبریِ تاسوعا و عاشورای ۵۷
آیتالله طالقانی در کنار آیتالله بهشتی و استاد مطهری در ۱۳۵۷ خورشیدی و هنگام مبارزههای ملت ایران علیه استبداد، عملکرد مهمی در سازماندهی و هدایت تظاهرات مردم داشت که اوج این فعالیتها راهپیمایی بزرگ تاسوعا و عاشورای همان سال بود که در نهایت این مبارزهها نتیجه داد و نهضت مردمیایران به پیروزی رسید. در حقیقت ایشان در این دوره از یک طرف به حقوق و استقلال فکری جامعه توجه میکرد و از طرفی موضعگیریهای سختی نیز نسبت به استبداد داشت و آن را محکوم میکرد. پس از ورود امام خمینی(ره) به ایران و به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی، آیتاللّه طالقانی در کنار ایشان قرار گرفت و در یکی از سخنرانیهایش با حمایت از امام خمینی(ره) گفت: رهبریِ قاطع ایشان را برای خودم پذیرفتهام و همیشه سعی کردم که از مشی این شخصیت بزرگ اسلام و افتخار قرن، مشی من خارج نباشد.
«حجت الاسلام محمدتقی فاضل میبدی» عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه و استاد دانشگاه مفید قم در خصوص اندیشه سیاسی آیتالله طالقانی میگوید: آیتالله طالقانی در سیاست، نگاهی باز و همه جانبهنگر داشت و دنیا را به خوبی میشناخت و تنها به یک حوزه یا یک جای خاص اکتفا نمیکرد و عالم و فرزند زمانه خود بود. وی در سیاست بسیار صبور بود و دیدگاههای مختلف را به خوبی گوش میداد و از بیاحترامی و پرخاش دوری میکرد. همین امر هم سبب شد که در میان جوانان و دانشجویان از جایگاه ویژهای برخوردار باشد. این عالم وارسته پس از پیروزی انقلاب اسلامیعهدهدار ریاست شورای انقلاب شد و به حل غائله کردستان و ترکمن صحرا کمک شایانی کرد.
ابوذر انقلاب و یاور امام
قصه پرغصه تحریف اما همیشه سعی بر این داشت که چهره مرحوم طالقانی را جدای از فضای نهضت اسلامیو انقلاب جلوه دهد. با پیروزی انقلاب اسلامی، برخی جریانها از جمله ملیگراها و سازمان مجاهدین خلق کوشیدند تا میان آیتالله طالقانی و امام خمینی فاصله ایجاد کنند. مثلا برخی گروههای سیاسی همچون منافقین با صدور اعلامیههای مختلف با مطرح کردن «ریاست جمهوری» و فرماندهی و نظارت طالقانی بر نیروهای مسلح درصدد ایجاد شکاف بودند.
آیتالله طالقانی برای خنثی کردن این طرح در سخنرانی روز ۳۰ تیر ۱۳۵۸ در میدان بهارستان گفت: «رهبری و شخصیت رهبری به قدری قاطع است که شما کمتر رهبری مثل آیتالله خـمینی میتوانید پیدا کنید.»
مرحوم طالقانی شایعات مطرح شده در مورد امام خمینی را بیاساس دانست و اظهار داشت: «گروهایی گِله میکنند که ما راه نداریم. بیخـود گله میکنند. او حرفها را میشنود و میسنجد و آنچه درست و صحیح است دستور میدهد.»
او خاطرنشان کرد: «گاهی که به قم سفر میکنم، همه فکر میکنند برای مساله سیاسی است، البته تبادل نظر درست است ولی مهمتر از آن هر وقت احساس یأس بکنم به قم میروم و از چنین رهبری و از خلوص او لذت میبرم و خلوص ایمان میگیرم. اگر از چنین رهبری قدردانی نکنید خداوند ما را دچار عذاب میکند».
در قضیه دستگیری فرزندان آیتالله طالقانی که منجر به بسته شدن دفاتر وی در تهران شد، پس از ملاقات سیداحمد خمینی با ایشان و اطلاع از احساس نگرانی امام، وی بلافاصله برای خنثی کردن طرح تجزیه انقلاب دستور باز شدن دفاتر خود را داد و ضمن بازگشت به تهران، طی اعلامیههای که از رادیو نیز پخش شد بار دیگر بر رهبری بلامنازع امام خمینی تأکید کرد.
در پیام رادیویی که صبح ۳۱ فروردین از رادیو پخش شد، آیتالله طالقانی اظهار داشت: «رهبری حضرت آیتالله خمینی را نه ما بلکه دنیا پذیرفته است. همه میدانند که این رهبری، رهبری غیرعادی بود. طبق موازینی که دنیا در رهبری دارد، نبود.» او تصریح کرد: «نسبت به رهبری ایشان بارها و بارها نظر دادهام و رهبری ایشان را، برای خودم پذیرفتهام و همیشه سعی کردهام که مشی من، از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار قرن خارج نباشد.»
محمدمهدی اسکندری
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: آیت الله طالقانی امام خمینی انقلاب اسلامی اسلامی سیاسی ولایت فقیه آیت الله طالقانی انقلاب اسلامی اسلام سیاسی امام خمینی ه طالقانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۹۶۰۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شلیک به مغز انقلاب اسلامی
«... مَثَل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن در پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری شهداء شمع محفل بشریتند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند...»
به گزارش ایسنا، کیهان در سالروز شهادت شهید مرتضی مطهری نوشت: «... مَثَل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن در پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری شهداء شمع محفل بشریتند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند...»
این جملات بخشی از یک سخنرانی استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری است در شب عاشورای سال ۱۳۹۳ قمری که در مسجد جامع نارمک تهران ایراد شد.
و به راستی که استاد شهید در همیشه زندگیش همچون شمع بود، سوخت و قطره قطره آب شد تا محفلهای خاموش استعمار زده را روشن سازد، خفتگان را از خواب طولانی بیدار کند و به وعده صبح ظهور آنها را به حرکت و جنبش درآورد.
استاد با کلاسها و مجالس سخنرانیاش، با کتابها و مقالاتش و با بحثها و روشنگریهایش در دانشگاه و حوزه و انجمنهای پزشکان و مهندسین و مساجد مختلف، نقشی اساسی در پدید آوردن یک زیرساخت عمیق ایدئولوژیک و تربیت و پرورش صدها و هزاران مسلمان آگاه مبارز برای نهضت امام و انقلاب اسلامی داشت. خودش میگفت: «.... این بنده از حدود... ۱۳۳۲ شمسی که قلم به دسـت گرفته، مقاله یا کتاب نوشتهام، تنها چیزی که در همه نوشتههایم آن را هدف قرار دادهام حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است. نوشتههای این بنده، برخی فلسفی، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی و برخی تاریخی است. با اینکه موضوعات این نوشتهها کاملا با یکدیگر مغایر است، هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس.»۱
معلم ایدئولوژی انقلاب
از این رو میتوان اسـتاد شهید مطهری را معلم ایدئولوژی انقلاب برای جوانان و سایر مردم دانست. تعداد ۱۰۵۲ نوار کاسـت باقیمانده از سخنرانیهای استاد در مساجد و حسینیهها همچون حسینیه ارشاد (که خود، پایهگذارش بود) و مساجد الجواد و جاوید و هدایت و... و کلاسهای دانشگاه و جلسات هفتگی در مراکز علمی، ۶۴ عنوان کتاب در معرفی ابعاد مختلف اسلام که بعضا دو جلدی و سه جلدی هستند، مقالات ارزشمند و مستدل در نشریات علمی و آکادمیک و... از جمله جهاد علمی استاد شهید مطهری بود که طی سالهای حیات پربرکتش و از طریق همان کتابها و فایلهای صوتی سخنرانی تا به امروز استمرار داشته است.
جهاد انقلابی در کنار جهاد علمی
هوشمندی استاد مطهری آنجا بود که در کنار این جهاد علمی گسترده، همواره در سطوح بالای نهضت امام و انقلاب فعالیت داشـت اما کمتر کسی از آن آگاه بود. چنانکه بسیاری از انقلابیون تصور میکردند استاد مطهری تنها به تدریس و سخنرانی و کلاسهای دانشگاه سرگرم است و به اصطلاح کاری با سیاست ندارد.
شـاید تا سالها بعد، هیچ کس متوجه نشـد، مرتضی مطهری آرام و سر به کار درس و دانشگاه، عضو شورای روحانیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی بود و از سال ۱۳۴۷ وکیل تامالاختیار امام تبعیدی امت در ایران و رابط اصلی ایشان با مردم شد.
چنانکه حجتالاسلام شهید دکتر باهنر درباره ایشان گفته است: «... من برای بعضی برادران و خواهرانی که ممکن است درست از حضور ایشان در صحنه مبارزه اطلاع نداشته باشند، این را عرض کنم؛ دقیقاً در تنظیم اعلامیههای ده سال قبل و پانزده سال قبل، در تفسیر آثار امام که از نجف میرسید، در تهیه بعضی از پیامهای مخفیانهای که بعدها مردم نمیدانستند که از کجا این پیامهای مبارزاتی صادر شد و ظاهراً تصور نمیکردند که مثلاً مرحوم مطهری این طور حضور داشته باشد، اینها پشت پرده توسط ایشان تهیه و به افرادی داده میشد، یا در تنظیم راهپیماییها، در انتخاب به عنوان اولین عضو شورای انقلاب که توسط امام بزرگوار انتخاب شد و تماس با نجف و تماس با پاریس...»۲
اگرچـه در برخی موارد هم، اسـتاد مطهری، این فعالیتها (همچون کمک به فلسـطینیها) را علنی کرد تا حدی که شـک و تردیدهای سـاواک در مورد ابعاد مبارزاتیاش به یقین مبدل گشـت. چنانکه در اسـناد متعددی از سـاواک به این ابعاد اشاره شـده و اینکه در موارد بسیار تحت نظر قرار داشت، اغلب سخنرانیها و کتابهایش به عنوان مدرکی در جهت مخالفت با رژیم پهلوی و طرفداریاش از امام تلقی گردید، ممنوع المنبر و ممنوع التدریس شد، چندین بار دستگیر شد و به زندان رفت و عاقبت، از سوی ساواک صلاحیتش برای ادامه تدریس در دانشگاه رد شد.
دفاع علنی از فلسطین
در تنها موردی که استاد مطهری، مبارزهاش را علنی ساخت، دفاع از فلسطین و مبارزه با اسرائیل بود. شهید مطهری در عاشورای ۱۳۴۸ و در اوج نفوذ صهیونیستها و عوامل اسرائیل در ارکان رژیم شاه، درباره فلسطین سخنرانی کرد و گفت:
«... واللهِ و باللهِ ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. واللهِ قضیهای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است...»
استاد مطهری در همان شرایط برای حمایت از مبارزان فلسطینی به همراه علامه طباطبایی و آیتالله زنجانی، حساب ویژهای باز نمود که مورد هجوم ساواک قرار گرفت و همه فعالیتهایش در دانشگاه و همچنین سخنرانی در مساجد و محافل دانشگاهی زیر ذرهبین و تعقیب و مراقبت دقیق ساواک قرار گرفت.
به دنبال همین موضعگیریها بود که سخنرانیهای استاد مطهری، مساجدی مانند هدایت و جاوید و الجواد را به کانون نهضت امام تبدیل نمود و همین امر موجب تعطیلی آن مراکز از سوی ساواک و دستگیری مجدد استاد گردید که این بار وی را مدتی در بازداشت انفرادی نگه داشتند. با تعطیلی مسجد جاوید در آذرماه ۱۳۵۳، استاد مطهری نیز تا زمان پیروزی انقلاب ممنوع المنبر شد. سرانجام امریه ساواک در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۴، ظاهرا به تمامی فعالیتهای استاد مطهری خاتمه داد.
اوج نهضت امام و نقش محوری استاد
در سـالهایی که نهضت امام اوج میگرفت و مردم مسـلمان و جوانان و دانشجویان بر اثر روشنگریها و آموزشهای امثال استاد مطهری با اهداف و آرمانهای اسلام و نهضت آشنایی پیدا میکردند، ایشان به همراه روحانیون مبارزی مانند دکتر بهشتی، جامعه روحانیت مبارز را سازماندهی کرد که در واقع هدایتگر مبارزات و اعتصابات و تظاهرات سالهای ۵۶ و ۵۷ در داخل کشور محسوب میشد.
اعتماد امام به اسـتاد مطهری آنچنان بود که در اوج نهضت، تشکیل شورای انقلاب اسلامی و انتخاب اعضا و همچنین ریاست آن را برعهده استاد گذاردند که تا پیروزی کامل انقلاب و پس از آن تا استقرار نظام جدید، نهضت و کشور را مدیریت کند.
اما استاد مطهری در ساعت ۲۳ یازدهمین روز از اردیبهشت ۱۳۵۸ در حالی که فقط دو ماه و ۲۰ روز از پیروزی انقلاب میگذشت، با گلولهای از اسلحه استعمار و به دست خوارج روزگار بر خاک افتاد.
احسان طبری (یکی از چند نظریه پرداز بلندآوازه مارکسیسم، از اعضای مرکزی حزب منحله توده و عضو برجسته آکادمی علمی شوروی) بارها و به مناسبتهای مختلف از استاد شهید مرتضی مطهری یاد کرد و با قاطعیت گفت که ترور ایشان نمیتواند کار یک گروه نظیر گروه فرقان باشـد. طبری به جدمعتقد بود (و برای این اعتقاد خود نیز دلایل و شـواهد فراوانی میآورد) که ترور استاد مطهری، طرح و برنامه سـازمان سیا و موساد بوده و صرفا با هدف خشک کردن یکی از چشمههای جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است.۳
اسناد تکان دهنده لانه جاسوسی آمریکا
طرفه آنکه پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، از این مرکز شیطانی، اسنادی به دست آمد که نظر فوق را تایید کرده و حکایت از حضور مستقیم کانونهای استعماری و امپریالیستی در پشت صحنه ترور استاد مطهری داشت.
یکی از دانشـجویانی که در زمان تسـخیر لانه جاسوسی حضور داشت، در مورد وابستگی گروه فرقان به آمریکا در کتابش نوشت:
«...تکان دهندهترین اسناد درباره گروهی به نام فرقان بود. مردم معتقد بودند که گروه فرقان را عناصر خارجی حمایت و هدایت میکنند. اسنادی که در سفارت به دست آمد، درستی گمان مردم را ثابت کرد. این اسناد نشان میداد آمریکا از طریق اشخاص ثالث با گروه فرقان تماس گرفته بود.»۴
یکی از آن اسـناد که در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۵۸ افشا گردید، دلالت کافی بر ارتباط وثیق دستگاه سیاست خارجی آمریکا با این گروه داشت:
«محرمانه
از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه و فوری
یکی از دوستان قدیمی دفتر سیاسی که یک طلبه قدیمی است و سال گذشته مرکز بحثهای ایدئولوژیک برای شاگردانش بود... (میگوید) یازده نفر از شاگردان قدیمی این شخص عضو گروه فرقان در تهران هستند... یکی از اعضای فرقان افتخار میکرد که آنها در نظر دارند خرابکاری را با ترور هفتهای یک روحانی شروع کنند و تا رسیدن به موفقیت ادامه دهند... منبع بیان داشت اعضای گروه فرقان که با آنها در تماس است توجهشان را به اهداف داخلی معطوف کردهاند...»
پیوند و ارتباط گروه فرقان با سفارت آمریکا از طریق «ویکتور تام ست» برقرار میشد که از فعالان جاسوسی در ایران بود و در آن زمان یکی از حلقههای ارتباط سیا و آمریکا با گروه فرقان به شمار میرفت.۵
ساعت ۲ نیمه شب ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸، در حالی که دو، سه ساعتی از شهادت استاد مطهری میگذشت، مثل همیشه، ساعت کوکی اتاقش به صدا درآمد تا استاد را مانند هر شب برای نماز و تهجّد بیدار کند، غافل از آنکه دیگر روح مرتضی مطهری خود به پرواز درآمده بود تا بر ِدوست.
انتهای پیام